کد مطلب:150330 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

کربلا، جوابی به همه ابعاد بشر
كربلا به اندازه تمام ابعاد بشر و عمیق ترین ابعاد بشر وسعت دارد، این كه می بینید كربلا هیچ وقت برای شما كهنه نمی شود به جهت آن است كه هر چه شما به لایه های عمیق تر وجود خودتان سیر كنید می بینید كه عجب! كربلا برای شما تازه ی تازه است و با یك حسین علیه السلام نورانی تر و متعالی تر روبه رو می شوید.

با این دید است كه باید به كربلا دائم نگاه كرد و نگذاشت آن اثر اصلی اش یعنی نجات از پوچی ها از دست برود. یعنی اگر شما عمق فاجعه ای را كه منجر به ایجاد كربلا شد بشناسید دیگر در برابر آن فاجعه آرام نخواهید نشست، و آن فاجعه بی نیایشی باخداست یعنی فاجعه ی نشناختن قداست و مظلومیت حسین علیه السلام و این است كه اگر كربلا را می خواهید باید به امام سجاد علیه السلام و نیایش ها و دعاهای ایشان نظر كنید. حضرت سجاد علیه السلام به ما نشان داد كه بشر بدون نیایش و حضور قلب در پیشگاه الهی بدبخت است و كارش به حسین كشی خواهد رسید، چرا كه ورد و ذكر بدون حضور قلب عامل نفی قداست هاست، پس حالا شما تلاش كنید سرمایه نیایش را پیدا نمایید. البته ما در نیایش و دعاهای عزیزتر از جانی هم از حضرت علی علیه السلام و هم از وجود مبارك پیامبر صلی الله علیه و آله داریم ولی حرف ما این است كه عمق فاجعه كه پیدا شد، نمونه های نجات هم بهتر معنا شد، بنابراین عزیزان انشاءالله به آن فرهنگی كه محصول تلاش حضرت سجاد علیه السلام است عنایت بفرمایید.

بعد از واقعه كربلا و شهادت امام سجاد علیه السلام دو جریان مهم در بین شیعیان پدید می آید، یكی جریان زید بن علی بن الحسین علیه السلام است و دیگری جریان امام صادق علیه السلام است، جریان اصلی، جریان امام صادق علیه السلام است، زید بن علی علیه السلام


فقط جنبه انقلابی و حماسی كربلا را گرفت، امام صادق علیه السلام به زید احترام گذاشتند ولی كار خاص خود را كردند. حتی به او گفتند: روزی را بر تو می بینم كه در پوست تو كاه می كنند و بر دروازه شهر آویزانت می كنند، نیت زید مقدس بود و امام هم به همان جنبه اش عنایت داشتند ولی امام صادق به دنبال روش زید نبودند. روش امام صادق علیه السلام را در نظر بگیرید، روش نیایش و فقه و كلام و فرهنگ دینی بود، ولی به روش زید نگاه كنید. او صرفا جنبه سلحشوری كربلا را در پیش گرفت و فرزندش یحیی نیز چنین كرد و نتیجه اش این شد كه بعدها فرقه زیدیه پدید آمد (هنوز هم عده ای در یمن به عنوان شیعیان زیدیه زندگی می كنند) و جالب اینجاست كه ابی حنیفه یكی از ائمه چهارگانه اهل سنت زید را تأیید می كند، امروز زیدیه ای كه داریم تركیبی از حنفیه، معتزله و شیعه است ولی فقه و كلامش شیعه نیست، خوب دقت كنید كه چطور شد مسیر به اینجا رسید؟ غفلت از یك زاویه بسیار دقیق كربلا كار آنها را به اینجا رساند. ولی سیری كه شیعه جعفری از كربلا گرفت یك سیر خاص دقیق و ظریف و همه جانبه است كه فقه جعفری و صفا و عبودیت امام سجاد علیه السلام و سلحشوری حسینی و حكمت علوی و... در آن نهفته است. چرا امام صادق علیه السلام مثل زید عمل نكرد؟ نیت زید كه خیر بود، نفس متقی داشت، آیا در راه و روش امام صادق سلحشوری در كنار بقیه ابعاد است؟ چرا زید مجبور است كه حنفیه و معتزله را در كنار خود داشته باشد؟ برای اینكه به كثرت می اندیشد و از ابعاد دیگر غفلت می نماید و لذا در نهایت فرقه زیدیه به جایی می رسد كه مورد تأیید معصوم نمی باشد.

امام حسین علیه السلام در كربلا به ما نشان داد كه موفقیت كار فرهنگی به كثرت افراد نیست بلكه به حقانیت است و به دنبال كثرت بودن در كار فرهنگی یأس می آورد و بر همین اساس است كه پیامبران می دانستند همین كه حرف حق را در متن تاریخ و جامعه بزنند، دیگر آن فكر و فرهنگ حق جای خود را باز می كند. شما ببیند آن كثرتی كه خلیفه دوم با كشورگشایی دامن زد چه نتیجه ای داشت و آن كسانی كه از این طریق مسلمان شدند ولی در مكتب اهل بیت معصوم وارد نشدند چه كمكی


می توانند به خود بكنند؟ آیا توانستند خلأ درونی جان خود را پر كنند و جان تشنه خود را منهای فرهنگ و حكمت اهل بیت سیراب كنند؟ همین جا عرض می كنم كه تمام تلاش های دشمن بر این بوده است كه فرهنگ شیعه حرفش را به گوش جهان نرساند، به عنوان مثال وهابیت را به وجود آوردند تا جلوی نفوذ فرهنگ شیعه را بگیرند، اگر جهان حالت فرهنگی به خود بگیرد، آخرین حرف، حرف شیعه است و شیعه ی واقعی هم این مطلب را به خوب می داند. بعید نیست كه بسیاری از جریان های فكری غرب و جریان های فلسفی غربی برای این بود كه فرهنگ بزرگ شیعه را كه در صحنه است بی رنگ نماید، حتی اعتقادم این است كه بزرگان فكری دنیا به صورتی به منابع شیعه دست پیدا نموده اند و خواسته اند مطالب و افكاری را جایگزین آن كنند تا تفكر شیعی بی رنگ شود. شما از این موضوع ساده نگذرید. به جامعه اهل سنت 150 سال 200 سال پیش نگاه كنید، عزاداری های متعدد اباعبدالله علیه السلام را در میان حنفی ها، شافعی ها و حنبلی ها مطالعه كنید، به كتاب هایی كه علمایشان در این خصوص نوشته اند، مراجعه نمایید می بینید اگر دیر می جنبیدند عظمت و حقانیت شیعه برای همه فرهنگ ها آشكار می شد. بر همین اساس بود كه آئین وهابیت را آوردند، وهابی نمی گوید من هم یك عقیده هستم در كنار سایر عقاید، بلكه می گوید فقط من هستم، یعنی سركوبی همه فكرها و عقاید دیگر و به همین علت است كه با آن قسمت از فكر حنبلی ها كه موافق فكر شیعه است مخالفت می ورزند. آنها با توسل به پیامبر و اهل بیت مخالف هستند، چون در دل توسل است كه نور و شیدایی و توجه به خدا پدید می آید و دشمنان شیعه همین چیزها را نمی خواهند، چرا كه از همین چیزهاست كه كار برمی آید. شما وقتی به زیارت ائمه معصوم «سلام الله علیهم» می روید اول صد مرتبه الله اكبر می گویید، این یعنی چه؟ یعنی مسأله اصلی را به خدا می كشانید و در مكه هم همین طور است، این سنگ ها اشاره می كند به خدایی كه «لیس كمثله شی» در مكه آدم را به یك سنگ نزدیك می كنند ولی تمام توجه اش را از سنگ بر می گردانند و به حق متوجه می كنند، این همان فرهنگ توسل است، قلب كعبه، قلب امام زمان «صلوات الله علیه» قلب كعبه، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه


معصومین علیهم السلام است، این نكته را پیامبران خیلی خوب می فهمیدند و باید سعی كنیم ما شیعیان یادمان نرود. و حسین علیه السلام كه طبق زیارت وارث، وارث پیامبران الهی است، این حرف را خوب فهمیده بود كه اگر یك فكر و فرهنگی به واقع الهی طرح شد، جای خود را خوب باز خواهد كرد.

و حسین فرزند فرهنگ انبیاء و وارث همه آنهاست و كمی افراد او را از كارش بازنمی دارد و لذاست كه می گوییم نهضت حسین علیه السلام نشان داد كه آری هنوز هم خورشید طلوع خواهد كرد و امكان تنفس آزاد نمرده است و برای این كار فقط یك انسان كافی است.

چهارصد و پنجاه سال است كه فرهنگ غرب جوّسازی می كند كه فقط چیزی را كه من می گویم باید انجام شود، انسان های كم حوصله مرعوب غرب هم، می گویند ماورای فرهنگ غرب هیچ سخنی نمی توان به دنیا گفت و در میان فضایی كه این همه حرف زده می شود حرف شیعه هم یك حرف در میان حرف ها می شود، پس باید از گفتن سخن حق مأیوس شد. ولی نهضت حسین علیه السلام این جوّ و فضا را درهم می شكند.